پاییز 1386 - علم و عمل
بابا بزار تا بیبینم دارم کجا می رم ، اه می خوای از دست من فرار کنی مگه می زارم ؛ کور خوندی حالا حالاها باهات کار دارم . جون من حداقل این ماه رمضونی دست از سرم بردار شاید بتونم یه روزنه ای پیدا کنم از دستت خلاص بشم. جدی می گی مگه من تورو به این آسونی بدست آوردم (البته خیلیم سخت نبود) که حالا ولت کنم به امون خدا نه عزیزم حالا حالاها باید سواری بدی ، بابا چرا گیر دادی به من این همه آدم دارن بهت سواری می دن چشمت منو گرفته جون خودت منو ول کن قول می دم دیگه پیشت نیام ، جدی خیلیا از این قولا دادن ولی فقط در حد قول بوده وفائی درش نبوده ، ماه رمضونه بزار یه نفسی بکشیم . این مدت اینهمه نفس کشیدی بست نبود حالا گیر دادی به ماه رمضون اگه تو می خواستی آدم بشی ماهای دیگه می شدی پس اینقدر جلزو بلز نکن ، من تورو ول نمی کنم بابا من به کی بگم ؛ مگه من براتون کارت دعوت می فرستم ؛خودتون دنبال من راه می فتین ،بعدش می گید شیطون مارو گول زد شیطون بدبخت (خیلی) بابا شما مارو هم درس می دید اینقدر پیش من جانماز آب نکش ،باشه حالا که اینطوره من ولت می کنم ولی اگه ابن بار اومدی دیگه ول کنت نیستنا! یادت باشه . باشه ...بابشه هم این دفعه آخرم .این داستان ادامه دارد .
واژههای هاروت و ماروت
انتساب ذوالقرنین به کوروش
برخی از مفسران و تاریخ دانان از آن میان ابوالکلام آزاد متفکر هندوستانی در کتاب ذو القرنین یا کوروش کبیر و شماری از مفسرین معاصر مانند مودودی ، علامه طباطبایی صاحب المیزان و مکارم شیرازی و سلطان حسین و نورعلی تابنده گنابادی حکایت از آن دارد که مشخصاتی که از این فرد در قران و تاریخها و داستانها آمدهاست با منش تاریخی کوروش بزرگ همسویی دارد.
انتساب ذوالقرنین به کوروش
انتساب ذوالقرنین به کوروش تنها در قرن بیستم میلادی (14 هجری) بوسیله نویسندگان مسلمان هندی پیشنهاد شد و بعدتر تنها مفسرین ایرانی آنرا اقتباس کرده اند. تمام مفسرین اولیه اسلامی ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی دانسته اند. شخصیت اسکندر و فتوحاتش تاثیر زیادی روی فرهنگ یونانی (هلنی) گذاشت و کم کم مانند بسیاری از شخصیت های موثر تاریخی (مثل بهرام گور، خسرو پرویز در ادبیات پارسی) شکلی افسانه ای بخود گرفت و داستانهایی غیرواقعی به ماجراهای واقعی او اضافه شد که در اروپا بهAlexander Romance(ماجراهای اسکندر)مشهور شد. نوشته های این افسانه در محیطهای مذهبی (در خاورمیانه در ادبیات یهودی، سریانی، آسوری) وارد شد. بعدتر هم که مسیحیت پیدا شد، به لحاظ تعامل مسیحیت با فرهنگ هلنی، بالطبع این داستان نیز وارد متون مذهبی مسیحیت شد. نه به این معنا که به عنوان متنی مذهبی به آن نگریسته شود بلکه همانند تاثیر متقابلی که ادبیات فارسی (مثنوی مولوی، خمسه نظامی، گلستان سعدی،...) بر روی محافل مذهبی در ایران زمین گذاشته، به عنوان متنی کلاسیک در کنار متون مذهبی بوسیله راهبان و کاهنان مسیحی/یهودی (در عین حال بوسیله مردم بعنوان داستانی سرگرم کننده) خوانده میشد. فلذا اسلام نیز بعنوان ادامه ادیان ابراهیمی (سامی) به همان داستانها و شخصیتها اشاره میکند. اشارات اسلام جهت تمثیل تنها به پیغمبران سامی و مسائل دنیای سامی (خاستگاه آن) و یهودی-مسیحی (به عنوان پی بنا، به لحاظ ادعای اسلام در مکمل بودن دینهای پیشین) محدود است. بنابراین اشاره قرآن (با توجه به خاستگاههای آن) بیشتر به اسکندر است، تاثیر قرآن و ادبیات عربی بر روی ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بعد از اسلام، چهره اسکندر را با آنچه پیش از اسلام در دوران ساسانیان و بخصوص در محافل دینی زردشتی بوده متفاوت جلوه داد. بسیاری شاهکارهای ادبی و اصطلاحات در مورد اسکندر بوجود آمد. (اسکندر نامه نظامی و بعدتر تقلیدی از او، اشاره به او در مثنوی، دیوان حافظ؛ اصطلاحاتی مانند سد سکندر، سکندری (نه هر که آینه ساخت سکندری داند)،...) شاید تنها اشاره منفی در شاهنامه ها بیشتر یافت شود(حتی فردوسی خود در اسکندرنامه اش داستان جستجوی آب حیات به همراهی خضر را ذکر میکند و اسکندر دیگر تصویر منفی حمله به ایران و کشتن دارا پسر دارا را ندارد). خیلی از سلاطین دوران اسلامی با افتخار خود را مانند اسکندر میدانستند یا بعضی حتی نام او را بر خود یا فرزندانشان داشته اند. دلیل اصلی این توجه تنها میتوان اشاره قرآن به ذوالقرنین و به نوعی تایید این چهره تاریخی/اساطیری داشت. اما نام کوروش هیچگاه در متون اسلامی یافت نشد، شاید معدودی که خود ترجمه هایی از تورات بودند از او بصورت کیرش یا قورش یاد کردند اما هیچکس او را با ذوالقرنین یکی ندانست. اما تناقض اصلی داستان قرآن با اسکندر تاریخی همان ایمان او به خدای واحد هست. اسکندر به شهادت تاریخ مانند یونانیان/مقدونیان وقت پیرو خدایان چندگانه بود، چیزی که از نظر ادیان ابراهیمی بطور واضح بت پرستی محسوب می شد. اما در مقابل کوروش بنا به شهادت کتیبه های هخامنشی یا تورات معتقد به خدای واحد (اورمزد یا به تعبیر تورات یهوه)بود. بقیه شرایط مثل دو شاخ بودن، سفر به غرب و شرق، دیوار آهنین، یاجوج و مأجوج را هم که آقایان آزاد و طباطبایی جور کرده اند. در حالیکه افسانه ذوالقرنین خود بسیار محتمل است
که از افسانه های میانرودان مانند گیل گمش اقتباس شده باشد.
داستان ذوالقرنین
سد ذوالقرنین
جمعی از تاریخدانان
ذو القرنین در کتاب عهد عتیق
آیات قرانی در مورد کوروش بزرگ ذوالقرنین
کوروش دوم
کوروش دوم